«آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند» داستان کودکی مرموز است که به یک زن و مرد غریبه میآموزد چگونه به دیگران اعتماد کنند و به همدیگر عشق بورزند. این کودک که از جهاتی یادآور کارکتر ماندگار «شازده کوچولو» اگزوپری است، ناگهان سر راه زنی قرار میگیرد که بهتازگی با سرطان دست و پنجه نرم کرده است و آرام آرام در دل او جایگاه ویژهای مییابد. از سوی دیگر، پسر جوان و کمتجربهای نیز در همسایگی این زن زندگی میکند و در طول داستان، عشقی عمیق در بین این دو متولد میشود…
«گلندی وندرا» اهل شیکاگوی آمریکاست. او پیش از اینکه به نوشتن داستان روی بیاورد، در حوزهی زیستشناسی و به طور مشخص، پژوهشهای مرتبط با پرندگان کار کرده است. عشق به طبیعت و بهخصوص پرندگان، در همین رمان لطیف و انسانی نیز بهخوبی مشاهده میشود. چرا که قهرمان داستان او، برای تحقیق دربارهی زندگی پرندگان، به یک روستای زیبا سفر کرده است.
فرشته –
من عاشق این کتاب شدم. اون دختر کوچولو خیلی نازه. واقعا داستان خوبی داشت. اینکه زن با سرطان مبارزه کرده بود و زنده مونده بوده و به زندگی ادامه میداد خیلی نکتهی مثبتی بود.
سارا عباسی –
سلام. به نظر من این عشق خیلی عشق قشنگی بود. گیب بدون توجه به اندامهای زنانگی جو که به خاطر سرطان از دست داده، عاشقش شد. به نظرم این کتاب رو همهی مردها باید بخونن.