خرید نسخهی الکترونیک همین کتاب
«به بینهایت خوش آمدید» داستان سفر عجیب و غریب آدمی است به یک جهان دیگر. جهان بعد از مرگ که با آن چه ما تصور میکنیم به کلی فرق دارد. او بعد از مرگ به سیارهای به نام کوتولهی سرخ میرود و در فضایی کاملا تخیلی که بیشباهت به داستانهای علمی-تخیلی نیست، تجربههایی بهشدت طنزآمیز را پشت سر میگذارد. اما طنز کتاب، از جنس طنزی تلخ است که به شکل ماهرانهای زندگی امروز ما به نقد میکشد.
…
«به بینهایت خوش آمدید» را یکی از زیباترین رمانهای طنز بریتانیا توصیف میکنند. این رمان درواقع نخستین رمان از مجموعهرمانی است که با نام «کوتولهی سرخ» توسط انتشارات پنگوئن منتشر شد و خیلی زود به فهرست پرفروشترین آثار انگلیسیزبان راه یافت.
بریدهای از کتاب
مکان دقیق، و شرایط حاکم بر لحظهی مرگتان را به طور دقیق و با رسم شکل توصیف کنید…
حدوداً دو هفتهای از مرگ ساندرز میگذشت و تا اینجای کار حتی از یک ثانیهش هم لذت نبرده بود. و چیزی که در این لحظهی بهخصوص اصلاً باهاش حال نمیکرد این بود که باید وسط باتلاقی از فرمها و برگههای حقوقی راه میرفت که توسط «ادارهی مرگ و حقوق متوفیان» فرستاده شده بود تا پرشون بکنه. یه جزوهی پنجصفحهای تروتمیز هم داده بودن دستش که روی جلدش نوشته بود: «مرگِ شما، و روش کنار آمدن با آن». شرکت در جلسات مشاورهای هم که توسط روانپزشکهای متافیزیکیِ سفینه برگزار میشد خالی از لطف نبود. توی اون جلسات براش توضیح دادن که مفهوم «بودن» و «نبودن» چیه و یه سری مهملات دیگه هم بلغور کردن دربارهی یه بابایی که تو یه غار زندگی میکنه و هیچ وقت نمیفهمه که تو یه غاره تا اینکه اون غار رو ترک میکنه. مسئله این بود که ساندرز خیر سرش مهندس بود، نه یه فیلسوف ـ و قضیه از دیدش این طوری بود که آدمیزاد یا زندهست… یا مرده. و اگر کسی مرده باشه، خدا رو خوش نمیآد که زورکی ازش بخوان یه عالم فرم غیرقابلفهم و کلی چرندیات دیگه رو پر بکنه.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.