نام اریک فروم در متون دانشگاهی روانشناسی علمی کمتر دیده میشود و این وجه از آثارش، دستکم در حوزهی روانشناسی، آنچنان پررنگ نبوده است که نویسندگانِ این متون را وادار کند تا او را در کنار سایر روانتحلیلگران منتقد فروید که بر آزادی و اخلاق و وجوه معنوی انسان تأکید میکنند، قرار دهند. جایی که کارل راجرز با انسانگرایی و ویکتور فرانکل با معناگرایی، جایگاهشان را کاملاً تثبیت کردهاند.
با این حال اهمیت اریک فروم در جایی خارج از متون دانشگاهی، یعنی در قلب مردم و مخاطبان آثارش تعریف میشود. او هم مثل ویکتور فرانکل، علیه فروید شورید و کتابی نوشت که ریشههایش در اعماق روانتحلیلگری است و سرشاخههایش در قلب و ذهن مردم. این دو، در دو کتاب مهمترشان، دو وجه بسیار مهم و مغفولمانده در نظریهی فروید را مطرح کردهاند: معنا و عشق. و با این نگاه میتوان «انسان در جستوجوی معنا»ی ویکتور فرانکل و «هنر عشق ورزیدن» اریک فروم را مکمل یکدیگر دانست. دو کتابی که به فاصلهی ده سال از هم، بعد از جنگ جهانی دوم، و انگار در پاسخ به دو نیاز اساسی انسان بعد از جنگ منتشر شدند و از آن زمان تا کنون، بسیار خوانده شدهاند.
«انسان در جستوجوی معنا» سال ۱۹۴۶ یعنی تقریباً بلافاصله بعد از جنگ منتشر شد و ویکتور فرانکل که از دل اردوگاههای آشویتس و داخائو زنده بیرون آمده بود، به شکل اعجابآوری و خیلی سریع، وجه دیگری از آلمان قرن بیستم را به جهانیان نشان داد. او در این کتاب، تجربیات هولآور خود را نوشت و از عمیقترین لایههای رنج، عجیبترین جواهر وجود را بیرون کشید: معنا.
ده سال بعد، اریک فروم و باز هم از آلمان و تحت تأثیر نظریات فروید، عنصر مهم دیگری را در کتابش به نمایش گذاشت که انسانِ بعد از جنگ، فقدانش را به تلخی هر چه تمامتر احساس کرده بود: عشق.
تشابه دیدگاههای فرانکل و فروم، از نگاهشان به عشق هم بهخوبی معلوم است. فروم عشق را «یگانه پاسخ کافی و عاقلانه به مسألهی هستی انسان» میداند و فرانکل میگوید: «رهایی بشر به دست عشق و عشق ورزیدن است.»
فهرست کتاب:
دربارهی «هنر عشق ورزیدن» و نویسندهاش
پیشگفتار نویسنده
عشق هنر است؟
نظریهی عشق
- عشق، پاسخی به معمای وجود انسان
- عشق میان والدین و فرزند
- انواع عشق
الف. عشق برادرانه
ب. عشق مادرانه
ج. عشق جنسی
د. عشق به خود
هـ. عشق به خدا
عشق و انحطاط آن در جامعهی معاصر غرب
تمرین عشق
بریدهای از کتاب
نخستین قدم این است که دریابیم عشق یک هنر است. همان طور که زیستن هنر محسوب میشود. در صورتی که بخواهیم بیاموزیم چگونه میتوان عشق ورزید، باید روشی را که در آموختن هر هنر دیگری ـ چون موسیقی، نقاشی، نجاری، طبابت و مهندسی ـ به کار میگیریم، دنبال کنیم. مراحل لازم در فراگیری یک هنر چیست؟ مراحل یادگیری یک هنر را بهراحتی میتوان به دو بخش تقسیم کرد: مرحلهی نخست، تسلط بر اصول و جنبهی تئوری و مرحلهی دوم احاطه بر جنبهی عملی آن. اگر من بخواهم هنر پزشکی را بیاموزم، ابتدا باید در مورد بدن انسان و بیماریهای گوناگون اطلاعات لازم وکافی کسب کنم. تا این مرحله به هیچ وجه یک پزشک محسوب نمیشوم. تنها پس از تمرین و کسب تجربهی کافی ـ زمانی که سرانجام معلومات نظری و تجربیاتم در هم ادغام شوند ـ در این رشته تبحر خواهم یافت. بر اثر تلفیق این دو عامل، بصیرت که اساس تسلط بر هر هنری است، در من ایجاد میشود. ولی خارج از حیطهی آموزش نظری و عملی، عامل دیگری برای کسب مهارت کافی در هنر ضرورت دارد: تسلط بر هنر باید هدف غایی فرد باشد و هیچ چیز دیگری نباید مهمتر از هنر جلوه کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.