«زن هفت هزار ساله» سومین کتاب داستانی «نرگس نظیف»، داستان زنی است به نام «مهرانه» که در یک زلزلهی هولناک، همهی اعضای خانوادهاش را از دست داده است. داستان از زمانی آغاز میشود که او سالها بعد در تهران مشغول به کار و زندگی است، اما هنوز کموبیش در خاطرات تلخ گذشته سیر میکند. در این شرایط، ناگهان مردی به خانهی او میآید و با ورود او، گذشته، از زیر خروارها آوار خاطره و ماجرا، سر برمیآورد و زندگی مهرانه وارد مسیر تازهای میشود. داستانی که ترکیبی است از عشق و راز، دروغ و تنهایی، اما درنهایت سبب میشود مهرانه از غمی که سالهای بعد از زلزله او را رها نکرده است، عبور کند.
از نرگس نظیف، پیش از این، مجموعهای از داستانهای کوتاه با نام «لطفاً خیالت راحت نباشه» و رمان «شیلاندر» منتشر شده است که در آن دو کتاب نیز بیش از هر چیز روابط عاطفی آدمها به چشم میآید.
برشی از رمان:
عشق کودکیهای سیاوش بودم. وقتی در عروسی خواهر بزرگش در حیاط خانهشان رقصیده بودیم، عاشق من شده بود. به مادرش گفته بود یا با مهرانه ازدواج میکنم یا هیچ وقت زن نمیگیرم. ولی پسرعمویش در دلبری زودتر از او دست به کار شده بود. وقتی میخواست برود کانادا، برای خداحافظی با پدرش به خانهی ما آمدند. یادم است موقع خداحافظی پوست تیرهی صورتش، برق میزد و دستهایش میلرزید. کاش همهی صمیمیها را با خودش برده بود. کاش همهی شهر را با خودش برده بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.