صدا/ قسمتی از کتاب صوتی «بیمار خاموش» را بشنوید
دانلود نسخهی کامل کتاب صوتی بیمار خاموش
رمان «بیمار خاموش» نوشتهی الکس مایکلیدیس، برگزیدهی جایزهی گودریدز سال ۲۰۱۹ و برگزیدهی کتاب سال آمریکا در رشتهی تریلر است.
«بیمار خاموش» داستان زندگی نقاش معروفی به نام «آلیسیا برنسون» است که با عکاسی به نام «گابریل» ازدواج کرده و زندگی ظاهراً خوبی دارد. آنها در خانهای دلباز با پنجرههایی بزرگ در یکی از مناطق اعیانی لندن زندگی میکنند. تا اینکه یک شب آلیسیا وقتی که شوهرش از سر کار به خانه برمیگردد، پنج بار به صورت او شلیک میکند و بعد از آن، دیگر کلمهای بر زبان نمیآورد. سکوتی مرگبار که رازهای زیادی در خود دارد…
…
«الکس مایکلیدیس» سال ۱۹۷۷ در قبرس از پدری قبرسی-یونانی و مادری انگلیسی به دنیا آمد. در دانشگاه کمبریج ادبیات انگلیسی خواند و از موسسهی فیلم آمریکا در لس آنجلس، لیسانس فیلمنامهنویسی گرفت. مایکلیدیس در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۸ دو فیلمنامهی سینمایی نوشت و خیلی زود به عنوان فیلمنامهنویس جایگاهش را تثبیت کرد. اما سال ۲۰۱۹ به نوشتن رمان روی آورد و ناگهان نامش سر زبانها افتاد. «بیمار خاموش» نخستین رمان اوست، اما احتمالاً موفقیت شگفت همین اولی باعث میشود حالا در توصیف او، به جای فیلمنامهنویس، بیشتر از عبارت داستاننویس استفاده شود. «بیمار خاموش» بلافاصله بعد از انتشار در اوایل سال ۲۰۱۹، در صدر پرفروشهای نیویورکتایمز و سایر فهرستها و سایتهای معتبر قرار گرفت و هفتههای زیادی در این فهرست باقی ماند.
بریدهای از کتاب
گابریل برنسون شش سال پیش به قتل رسید. چهل و چهار ساله بود. او در بیست و پنجم آگوست و در گرمای غیرعادی تابستان به قتل رسید. شاید یادتان باشد که بالاترین درجهی گرما را در آن زمان ثبت کردند. روزی که او مرد، گرمترین روز سال بود. در روز آخر عمرش صبح زود بیدار شد. ساعت ۵:۱۵ صبح ماشینی او را از خانهاش که در شمال غربی لندن بود و به همراه آلیسیا در آنجا زندگی میکرد، به حاشیهی همپستد هیث برد و برای عکاسی به شوردیچ رفت. تمام روز را صرف عکاسی از مدلهای بالای پشت بام واگو کرده بود.
دربارهی کارهای آلیسیا چیز زیادی مشخص نیست. او در شرف برگزاری نمایشگاه بود و حسابی مشغول کارهایش بود. به احتمال تمام روز را مشغول نقاشی در انتهای باغ، در آلاچیقی بود که بعدها آن را به استودیو تبدیل کرد. گابریل تا دیروقت مشغول عکاسی بود و تا ساعت یازده به خانه برنگشت. نیم ساعت بعد همسایهشان باربی هلمن صدای چند شلیک گلوله را شنید. باربی به پلیس زنگ زد و در ساعت ۱۱:۳۵ شب ماشینی از ایستگاه هاور استاک هیل به محل اعزام شد و ظرف سه دقیقه به خانهی برنسون رسید.