گفتوگو با کالین هوور، نویسندهی رمان وریتی
ترجمهی سمیرا روزبهانی منبع: نشریهی رایترز اند آرتیستز منتشر شده در روزنامهی شهروند
خرید رمان وریتی با ارسال رایگان
چه چیزی در نوشتن «وِریتی» برای شما الهامبخش بوده؟
میتوانم آن را به چند مورد محدود کنم. برای مثال، شخصیت جرمی را از شخصیت همسرم گرفتهام و اینکه چرا کتابهای مرا نمیخواند. او به سختی میتواند افکار و اعمال کاراکترهای مرا از اخلاقم جدا کند. افکار هیت (همسرم) بسیار خاص است و من میخواستم از این قسمت از وجودش برای ساخت کاراکتری در کتابم الهام بگیرم. اما ایده «وِریتی» اوایل سال جاری، وقتی من و مادرم تئاتر را ترک کردیم، به ذهنم رسید. فیلمی ترسناک دیده بودیم و من دمغ بودم چون از پایان آن واقعاً خوشم نیامد. نیمه اول فیلم، فکر میکردم با پدیدهای درخشان روبهرو هستم، اما بعد وقتی جنبهی ماوراءالطبیعه آن را دیدم، ناامید شدم. چیزهای غیرطبیعی مرا نمیترساند. شرایط واقعی زندگی، حوادثی که در واقع میتواند برای انسان اتفاق بیفتد، چیزی است که مرا میترساند. امیدوار بودم فیلم با اتفاقی که ممکن است در زندگی واقعی برای هر فردی پیش بیاید، به پایان برسد اما اینطور نشد. وقتی به خانه رسیدم، شروع کردم به نوشتن طرح کلی داستانم. چند ساعت بعد، طرح «وِریتی» را کامل کردم.
آیا ذهن شما همیشه اینقدر پیچیده است و تا به حال آن را پنهان میکردید؟
میدانید، نمیخواهم به این سوال پاسخ مثبت بدهم، اما بله کاملاً همینطور است. مادر و خواهرم مدتی انتظار میکشیدند دست از سر داستانهای عاشقانه بردارم. گیج شدهاند که چهطور حتی یک رمان عاشقانه میتواند از ذهن من بیرون آمده باشد، چه برسد به ۱۶ مورد از آنها. اما بله، کمی عجیب و غریب هستم و شوخطبعی فجیعی دارم. رمانتیک یا احساساتی نیستم، بنابراین اگر مجبور باشم کتابی را با شخصیت خودم مطابقت بدهم، میگویم «وِریتی» بسیار نزدیکتر از هر چیزی است که قبل از آن نوشتم. کارهای عجیبی انجام میدهم، مثل تماشای تصادف ماشین در یوتیوب تا هر شب قبل از خواب آرامش داشته باشم. فقط مسئله زمان مطرح بود تا شخصیت واقعی من در کتاب منعکس شود.
برای کسانی که با شما آشنا نیستند، میتوانید از کتابهای خود بگویید؟
مجموعه داستانهای «بسته شده» آثار عاشقانه رده سنی بزرگسال و سری «ناامید» هم عاشقانهای جدید است. نمیتوانم چیز زیادی به شما بگویم چون داستان از دست میرود. فقط باید بگویم که کتابهای من دربارهی زندگی و موانعی هستند که سر راه شما قرار دارند.
نگران این نبودید که واکنش خوانندههای شما نسبت به این ژانر متفاوت چه میتواند باشد؟
چرا. خیلی. به نوشتن داستانهای عاشقانه مشهور هستم، و گرچه این کتاب ژانری عاشقانه دارد، اما شبیه کتابهایی که در گذشته نوشتم نیست. فقط امیدوار بودم برخی از خوانندگانم از من حمایت کنند و کتابم را بخوانند، اما واکنشی که بعد از چاپ «وِریتی» در
چند مورد از خاصترین و به یادماندنیترین هدایا و خاطرات تعطیلاتتان را به ما میگویید؟
فکر میکنم چیزی که در این مورد دوست ندارم توجه و افرادی است که هنگام باز شدن کادو در حال تماشای من هستند. توجه را اصلاً دوست ندارم. هشت ساله بودم و مادرم ما را از خواب بیدار کرد و گفت کاغذکادوی سانتا تمام شده و نمیتواند هدیههای ما را بپیچد. دو کاغذکادو زیر درخت کریسمس مانده بود، آنها را بیرون کشید و هدیههای ما همه کادو شد، البته نه کامل، قسمتهایی از آنها باز مانده بود. دوستشان داشتم. مجبور نبودم چیزی را باز کنم، اینکه به همهی اسباببازیها نگاه می¬کردم و احساس نمیکردم باید بعد از باز شدن، به هر کدام واکنش خاصی نشان بدهم، خیلی سرگرمکننده بود.
اهل تماشای بیش از حد سریالهای چند قسمتی طولانی هستید؟
بیشتر از سه ماه است تلویزیون نگاه نمیکنم. اما میخواهم حرکت جدید دامپلین را ببینم. در نتفلیکس منتشر شده و احتمالاً آن را میبینم. هرچند که به تماشای افراطی سریالها توجه کمی دارم. فکر نمیکنم تا به حال سِری بیشتر از شش یا هفت اپیزودی را تمام کرده باشم. هیچ وقت. اگر کاری را با بیش از یک فصل شروع کنم و ببینم، احساس میکنم دارم غرق میشوم. هرگز تمامش نمیکنم. فکر میکنم به همین دلیل است که کار نوشتن را بیشتر به طور مستقل انجام میدهم. به خاطر همین هم در داستان خیلی سریع جلو میروم.
در حال حاضر چه آهنگی گوش میدهید؟
مثل همیشه بهترین آثار موسیقی را بررسی میکنم، در حال حاضر به آثار برادران آوِت علاقه دارم. اما اخیراً هوبو جانسون گوش میدهم. آهنگهای او بسیار منحصر به فرد هستند، مانند ترکیبی از یک گروه موسیقی با شعر اِسلم. من و پسرانم آثار او را خیلی دوست داریم.